log
بهمن 89 - در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 بهمن 28توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

love

عشق یعنی : هر اس ام اس که بهت می رسه امیدواری از اون باشه

عشق یعنی : برای هرکسی که می خوای اس ام اس بزنی اشتباهی واسه اون می فرستی!

عشق یعنی : دنبال یه موضوع می گردی که واسه اون اس ام اس بزنی

عشق یعنی : دائم موبایلتو چک می کنی که شاید از اون SMS رسیده باشه

عشق یعنی : همش فکر می کنی موبایلت داره تو جیبت می لرزه ولی وقتی نگاه می کنی می بینی خبری نیست!

عشق یعنی : شبهای که اس ام اس ها نمی رسن واقعا اعصابت خورده

عشق یعنی : یک اس ام اس رو هم به خط همراه اولش می فرستی هم به ایرانسلش!!!

عشق یعنی : هر وقت یه اس ام اس دیر می رسه چند بار دیگه سند می کنی شاید اونا زودتر برسن

عشق یعنی : پشت سر هم تک می زنی تا اس ام اسها برسن

عشق یعنی : گاهی وقتها هیچ حرفی واسه گفتن نداری اس ام اس خالی می فرستی که بفهمه به یادشی

عشق یعنی : هر جایی که یه جمله عاشقانه یا زیبا دیدی سریع واسه اون اس ام اس می کنی

عشق یعنی : دوهزار اس ام اس در ماه!

عشق یعنی : بیماری ای که می گن دچارش شدی

عشق یعنی : اعتیادی که همه می گن به اس ام اس داری

عشق یعنی : آخر شعرها ی این و اون اسم خودت رو می نویسی تا به اون بگی که چه قدر عاشقشی

عشق یعنی :  . . .

 




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 بهمن 28توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

خداوند عزوجل به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود:
ای موسی ،سفارش مرا درباره ی 4 چیز خوب بخاطر بسپار :


اول: تا وقتی که گناهانت بخشیده نشده و مورد آمرزش قرار نگرفته ای ، به عیب دیگران نپرداز.
دوم : تا زمانی که گنجها و خزانه های من تمام نشده ، برای رزق و روزیت غمناک و ناراحت نباش .
سوم : تا موقعی که سلطنت و پادشاهی من از دست نرفته و زایل نشده ، بجز من به دیگری امید نداشته باش .
چهارم : تا هنگامی که مُرده شیطان را ندیده ای ، از مکرش ایمن و آسوده خاطر نباش .




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 بهمن 28توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89 بهمن 27توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

* هشدار شدیداللحن محسن رضایی به سران فتنه :

 

 

                             موسوی و کروبی عمله آمریکا هستند؛ احساس تکلیف کنم وجودم را فدای انقلاب می‌کنم...

 

آقا محسن در زمان جنگ...




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89 بهمن 27توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

دست تو اندازه ی قلبته پس دستت رو برای کسی که دوست داری باز کن ...

دوست داشتن عشق می آفریند و عشق صداقت ، چه خوب است عاشق باشیم تا هیچ وقت دروغ نگوییم!

پرنده ای که مال تو نیست 100 تا قفس هم که بسازی آخرش می ره .شرط دل دادن دل گرفتن است وگرنه یکی بی دل می مونه و یکی دو دل.نه آنچنان عاشق باش که هیچ چیز نبینی نه آنقدر ببین که هرگز عاشق نشوی...

اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند،می‌شکنند...

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه کسی که تشنه ی عشقه چون کسی که نشته است یه روزی سیراب میشه . . .

زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است ...

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 بهمن 26توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

شهید آوینی:

                     بالی نمی خواهم 

                                                   این پوتین ها ی کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند...
 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 بهمن 26توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

همسنگر سلام....

رزمندگان جان به کف روز شجاعت آمده
ای لشگر سید علی گاه شهامت آمده
بین نیروی اسلامیان تا بینهایت آمده
از بهر دفع دشمنان آماده باش آماده باش
ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش

آهای حاج صادق آهنگران این بار به یاد روح خدا و به نام امامت سید علی بخوان. آهای حاج صادقی که نام تو را هم می خواستند در حزب شیطان ثبت کنند اما تو گفتی که من و خانواده ام هنوز سینه چاک رهبریم. ای لشکر صاحب زمان را این بار برای ما بخوان برای افسران جوان جنگ نرم. مگر فرمان فرمانده را نشنیدی؟ پس بخوان. مگر آن روز در جنگ سخت نمی گفتی که صدای زنگ کاروان از جبهه های جنوب و غرب بلند است؟ مگر نمی گفتی که برای رسیدن به کاروان حسینی که در راه مکه و کربلاست جبهه های جنوب و غرب را رها نکنید؟ صدای زنگ کاروان امروز در جبهه جنگ نرم بلند است. غرب و جنوب هم ندارد تا مرکز آمده. خط مقدم دشمن در طلائیه و فکه نیست اینجاست در میدان فلسطین و انقلاب و ولیعصر. در خانه های ماست. پس بخوان. بخوان با نوای کاروان بار بندید همرهان این قافله عزم کرب و بلا دارد. دیگر نخوان که منتظرین کی شب حمله فرا می رسد. شب حمله چندیست فرارسیده. دوباره سوی...




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 بهمن 26توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

چفیه میگوید: به خوبی یاد دارم آن روزها را که عرق از جبین کشاورزان نخلستان بر میگرفتم و گاه بر گرد کمر ماهی گیران بر روی دریای بی انتها روان میشدم...

چفیه میگوید: به یاد دارم آن زمان را که ترکش، پای رزمنده ی بسیجی را دریده بود واو، واو چنگ بر خاک میزد ومن،طاقتم برسر می آمد و خود را به دور پای او می پیچیدم و سخت می فشردم،آن قدر که خون بر پیکرش بر می گشت و من سر تا پا سرخ میشدم،مانند شقایق...

چفیه میگوید:  آنگاه که خورشید سوزان،امان بچه ها را بریده بود،دامن به آب داده و روی سوخته ازآفتابشان را نوازش می کردم، شاید که با خیسی تنم، کمی از سوزش وجودشان بکاهم.

چفیه میگوید: آن زمان که به نماز می ایستادند عبایشان می شدم و در دل شب تنها محرم رازشان... و من بودم که در توسل های پیش از عملیات، صورت رزمندگان را می پوشاندم تا که هیچ کس جز محبوبشان اشکشان را نبیند من بودم" و چشم های ملتمس و خیس آنها" و این آبروی من از همان اشک هاست...

چفیه میگوید: هرگاه که زمین به لرزه می افتاد و آسمان شب با منورها چراغانی می شد، فریاد یا زهرا(س) دردشت می پیچید و رزم خون در میدان رزم برپا بود، به یاد دارم آن هنگام که رزمنده ای بسیجی در خون می غلتید، من اولین کسی بودم که بر بالینش می نشستم؛ او هفت آسمان را می نوردید و من، با کوهی از غم فراق، وجود نورانیش را در آغوش می گرفتم و آن قدر آن را می بوییدم تا تمام وجودم را خون زخم های پیکرش در بر میگرفت...

چفیه میگوید: شما ندیدید آن هنگام را که بچه ها دل به دریا زده بودند و تکه تکه ی بدن هایشان میدان رزم را گلگون میکرد، رفیقانشان آن تکه ها را در بالینه من جمع می کردند و من همچون بقچه ای می شدم از گوشت و خون خوبان...

و آنگاه که نبرد به پایان میرسید، اشک حسرت یاران خمینی(ره)، تمام وجودم را در بر می گرفت چفیه شرح جان فشانی عشاق است؛ چفیه معطر از عطر بسیجیان است.
چفیه منتظر است، منتظر یاران امام عصر(عج)...

چفیه همراه بهشتیان است و ریسمان ولایت، نشانه منزلت و پاکی است و یادگار جنگ...


خوشا به حال آنان که چفیه همراه زندگیشان است ...




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89 بهمن 26توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

اون یکی گفت :یاد حاج همت بخیر/یاد آدم های باغیرت بخیر/اون یکی گفت:شهید فراموش شده/عشق شهادت دیگه خاموش شده/جوون ها حالا دیگه با کلاسن/کی دیگه فکر شهیدو پلاکن/جای پلاک رو سینه ها صلیبه/چفیه دیگه توی ماها غریبه/تا که میگیم شهید به ما میخندن/انگ دیوونگی به ما می بندن/میگن که قرن بیست و یک رسیده/چرا همشحرف شما شهیده/فقط میگیم شهیدا شرمنده ایم/بعد شما ما همگی زنده ایم...





طبقه بندی: دست نوشته
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 بهمن 25توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

 

زندگی داشتن دوست داشتنیها نیست

زندگی دوست داشتن داشتنی هاست





طبقه بندی: دست نوشته
قالب وبلاگ