log
دی 91 - در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 آذر 29توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

خدایا کمک کن آن روز نیاید که آدم بگوید ای کاش خاک بودم...


سر تا پای خودم را که خلاصه کنم، می شوم ته یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه آجر باشد توی دیوار یک خانه، یا قلوه سنگ روی شانه یک کوه،

یا مشتی سنگ ریزه که ته اقیانوس؛ یا حتی خاک یک گلدان باشد، خاک همین گلدان پشت پنجره!

یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت، هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه خاک باقی بماند؛ فقط خاک...

اما حالا یک کف دست خاک وجود دارد که خدا به او اجازه داده نفس بکشد، ببیند ، بشنود ، بفهمد ،جان داشته باشد ، انتخاب کند ، عوض بشود ، تغییر کند...

وای خدای بزرگ!

من چقدر خوشبختم!  من همان خاک انتخاب شده هستم، همان خاکی که با بقیه خاک ها فرق می کند. من آن خاکی هستم که توی دست های خدا ورزیده شده ام و خدا از نفسش در آن دمیده

من آن خاک قیمتی ام. حالا می فهمم چرا فرشته ها حسودی شان می شد؟

اما اگر این خاک، این خاک برگزیده ،  خاکی که اسم دارد ،  قشنگترین اسم دنیا را ،  خاکی که نور چشمی و عزیز دردانه خداست...

اگر نتواند تغییر کند ، اگر نتواند عوض شود ، اگر نتواند عوض شود ، اگر نتواند انتخاب کند ، اگر همین طور خاک باقی بماند ، اگر آن آخر که قرارست برگردد و خود جدیدش را تحویل بدهد ،

سرش را بیندازد پایین و بگوید: ( یا لیتنی کنت ترابا ) ای کاش خاک بودم...

این وحشتناک ترین جمله است که یک آدم می تواند بگوید: یعنی این که حتی نتوانسته خاک باشد، چه برسد به آدم!

یعنی اینکه...

خدایا دستمان را بگیر و نیاور آن روزی را که هیچ آدمی چنین بگوید./

 


 




قالب وبلاگ