چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2      
 

عــــ?ــشق

چيز عــــ?ــجيبي نيســـت

نازنــــ?ــينم .

هــــ?ــمين است که تــــ?ــو

دلــــ?ــت بگيرد

و مــــ?ــن ...

نــــ?ــفســـم ... !

سلام
اني مهاجر الي الي الله
موفق باشيد
بوي سيب
پاسخ

سلام تشکر ، ممنون که هميشه ميائيد...


تو تهران حکومت نظامي بوده، فرمانده به سرباز ميگه که تو اينجا کشيک بده، از هفت شب به بعد هرکسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش که تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازهه زده يک بدبختي رو کشته! داد ميزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: قربان اين يک آدرسي پرسيد که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميکرد!

پاسخ

سلام مرسي، اول صبحي يه خنده حسابي کرديم!

سلام. فکر کنم ايدفعه رفته باشه توي کما........
چرا اينقدر کاراي بد مي کني نسيم؟

موفق باشيد.

پاسخ

سلام، شايد!!؟ / حتما ميخواد دلبري کنه!!!؟ / مرسي که اومدي...


سلام دوست عزيز...

چه عجب بابا... يه مدت پيش ميخواستم ببپرسم پس چي شد ادامه اين داستان

راستي ميشه بگيد صبا و نسيم چندساله هستن؟؟؟

پاسخ

سلام رفيق...خوب ديگه نشد! ولي حسابي اين بارو طولاني گذاشتم.... / تقريبا تو سن وسال خودمون!!!؟
چه طولاني؟!
رمان شما را هنوز وقت نکردم بخوانم
انشاء الله از همه آن کپي گرفته
و در فرصت مناسب مي خوانم ....
ممنون که به بنده سر زديد.

پاسخ

سلام اقاي دکتر، مرسي که وقت ميزاريد ميائيد... / آره خيلي بيشتر از اين هستش!!؟
 <      1   2