ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ فاضل بهرامي 


خبر آمد خبري در راه است....

خبر آمد خبر آمد خبري در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است

شايد اين جمعه بيايد شايد
پرده از چهره گشايد شايد

دست افشان پاي کوبان مي روم
بر در سلطان خوبان ميروم

ميروم بار دگر مستم کند
بي سرو بي پا و بي دستم کند

ميروم کاز خويش تن بيرون شوم
برده يه ليلا رخي مجنون شوم

هر که نشناسد امام خويش را
بر که بسپارد زمان خويش را

با همه لحن خوش آواييم
دربدر کوچه تنهاييم

اي دو سه تا کوچه زما دور تر
نغمه تو از همه پر شور تر

کاش که اين فاصله را کم کني
محنت اين قافله را کم کني

کاش که همسايه ما مي شدي
مايه آسايه ما مي شدي

هرکه به ديدار تو نايل شود
يک شب حلال مسايل شود

دوش مرا حال خوشي دست داد
سينه ما را عطشي دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سياوش گرفت

نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است

اي نگهت خواستگه آفتاب
برمن ظلمت زده يک شب بتاب

پرده بر انداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم

اي نفست يارو مدد کار
ما کي و کجا وعده ديدار ما؟

دل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد
به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم اي عشق تا تو را بينم تويي
که نقطه عطفي به اوج آيينم

کدام گوشه مشعر کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشينم

روا مباد که بر بنده ات نظر نکني
روا مباد که ارباب جز تو بگزينم

اي زليخا دست از دامان يوسف باز کش
تا صبا پيراهنش را سوي کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلي خانه ي پيغمبران را

خبر آمد خبري در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است

شايد اين جمعه بيايد شايد
پرده از چهره گشايد شايد