log
با شاه هم فالوده نمی خوره !!!؟ - در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در جمهوری اسلامی همه آزادند جز بچه حزب الهی ها
نوشته شده در تاریخ شنبه 89 بهمن 16توسط مـــــــــــــهـــــــــــــاجـــــــــــــــــر

چهارشنبه 28 مرداد شب عید فطر شد و عملیات رمضان توی منطقه شلمچه.

من که الان دارم تعریف می کنم، موهای تنم سیخ شدن، چه برسه به سید مجید بیچاره که باید سینه سپر می کرد و صاف صاف جلوی عراقیا راه می رفت و مجروح می آورد عقب.

هوا که خوب تاریک شد، حمله آغاز شد. دشمن از سه طرف شلیک می کرد. بچه بسیجی ها بسم الله گفتند و از خاکریز رد شدن تا بزنن به دل دشمن که توی خاکریزهای وحشتناک مثلثی و پشت کانال ماهی مستقر شده بود. دود و آتش از تانک ها که یکی بعد از دیگری منفجر می شدن، بلند بود.

این دفعه عملیات با دفعه های قبل فرق داشت. اینم باز از شانس گند سید مجید بود.

از همان خاکریزی که نیروها می گذشتن و مقابل تیربار و موشکای دشمن می رفتن جلو، باید آمبولانس ها هم می رفتن جلو. یعنی بغل به بغل نیروهای رزمی پیاده.

اولین آمبولانس که از خاکریز رفت بالا، یه تانک نامرد نشونیش رو گرفت و گرومپی زد وسط جلو پنجره اش که تیکه پاره شد و افتاد کنار. دومین آمبولانس که اومده بره، همین که سرش کمی از خاکزیز رفت بالا، اونم با تانک زدن.

نوبت آمبولانس سید مجید شد که از خاکریز رد بشه.

- سید ... سید ... کجایی سید؟ باید بریم جلو.

بعله "جا تر بوده از بچه خبری نبود!"

چیه لفظ بدی به کار بردم؟ عین حقیقته.

صبح روز جمعه 30 مرداد - یعنی دو روز بعد عملیات که هنوز ادامه داشت - سید مجید خودش رو رسوند تهرون تا مسجد محل بی صاحب نمونه.

بعدها وقتی بچه محل ها ازش پرسیدن که اون شب کجا رفتی، گفت:

- اون شب الحمدلله اون قدر نیرو زیاد بود که نوبت به ما نرسید تا به اسلام خدمت کنیم، واسه همین به من گفت فعلا به تو نیازی نیست، حیفه این جا بمونی و بی خودی آسیب ببینی، فعلا برو تهران وقتی نیاز شد صدات می کنیم.

از بر و بچه ها که پی گیر شدیم فهمیدم:

سید مجید رفته بود پهلوی مسئول ترابری تیپ و بهش گفته بود:

- راستش من ... بد جوری اسهال گرفتم ... آخه من چیزه ... من فقط توی منطقه غرب جنگیدم واسه همین این جا نمی تونم خوب بجنگم.

و هر چه مسئول ترابری بهش گفته بود:

- توکلت به خدا باشه مرد، ببین همه اینایی که این جا هستن مثل من و تو هستن، اسهال گرفتم و غرب چیه، مثلا تو مردی.

و تا روش رو برگرداند، سید مجید سر برانکارد مجروحی رو گرفت و پرید داخل آمبولانسی و رفت ور دل مامانش!

حالا دیدین چرا گفتم جا تره و بچه نیست؟!

الان کجاست؟

اووووه. اینو نپرسین. سید مجید واسه خودش آدم کلفتی شده. دیگه با شاه هم فالوده نمی خوره!

درج؟ اونم داره. آخه خیلی گنده شده. شوخی نیست. با کلی از شهدای محل، قبل از شهادت شون، توی تهران عکس داره.

باید باشین و خاطره گویی های سید مجید رو واسه نوجوونای مسجد ببینین.

این که چقدر تانک زده و عراقی اسیر کرده، آمارش از دست خودش هم در رفته!!!؟




قالب وبلاگ